بفروز، شمعِ عقل فروزان را !
می سوز، وهم واهمه بنیان را
در کهنه ها ممان، که نمانی باز
نو داده های حکمت فرقان را
با حکم عقل، کهنه گرایی چون؟
قرآن، چو داد، توشه نو، جان را !
زین خواب خیز، کهنه، چه پیراید؟
آیین نو، معارف پاکان را !
زی وحیِ نو، گرای، بفرجادی!
تا کی اسیر، کهنه دوران را ؟
یک ره، حقایق از در «فاران» جوی
می هِل، سکندریّه و همه یونان را !
علم از فروغ ذات تو خیزد، گر
با صادقان روی، ره ایمان را
وین وازده ز غرب که می بینی
خود، صنعت است، علم، چه نام آن را؟
بدتر که جهل –جمله- در آن پیچان
ثابت مدان مسائل پیچان را
زی حضرت معارف قرآن نِه
روی خرد، طلایع تِبیان را
تا راز «مُرسَلات» و «حَوامیم»ش
تا عرض برکشد دل جویان را
ور راه سیر و تجربه می پویی
سرچشمه حقایق دان، قرآن را
لیکن دریغ و درد، که عیّاران
پوشیده داشتند رهِ آن را
غارت نموده دانش اسلامی
ذلّت، نصیب، داده مسلمان را
ننگا بر این تمدّن مسروقه !
وین دشمنان ناشناخته انسان را
گفتم آن روش که «اوستا» گفت1
اندر قصیده «سلام خراسان» را:
«در گلشن کلام حکیمی بین
آیات رشک حکمت یونان را»
1- استاد مهرداد اوستا (محمدرضا رحمانی یار احمدی- م:1370ش)، شاعر فاضل و استاد، و قصیده سرای بزرگ، و از دوستان نزدیک استاد...از قصاید استاد اوستا، با وجود صلابت سبک، نسیم غزل نیز می وزد. قصیده «سلام به خراسان» را استاد اوستا، در سفر مشهد مقدّس(تابستان 1343ش)، سروده است؛ در 42 بیت. در این قصیده، 17 تن، از شاعران استاد خراسانی را مورد عنایت و توصیف قرار داده است.
ساحل خورشید.ص 85-89
.: Weblog Themes By Pichak :.